عاشقانه دوستان عزیز اگر وقت کردید رویه تبلیغات کلیک کنید بزارید کامل باز شه بعد ببندید ممنون از همگیتون نظر یادتون نره |
|||
دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, :: 22:44 :: نويسنده : ستایش
مینویسم واسه اونی که باید باشه ونیست، واسه اونی که میخوام باشه ونیست، واسه اونی که وقت تنهاییام یاد اونه که از مرگ نجاتم میده، واسه اونی که اگه یروز بره مرگ لحظه هامه، واسه اونی که لحظه لحظه داره فراموشم میکنه، زمان میگذره واون بیشتر منو از یاد میبره، میترسم از اون روزی که بگه دیگه تورو نمیخوام،بره وتنهام بذاره، واسه اونی که یک لحظه نبودنش برام مرگه، کاش بدونه؛ کاش بدونه که بدون اون هرگزنمیتونم حتی یه لحظه زنده بمونم، دارم از درد دوریش میمیرم... دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, :: 22:36 :: نويسنده : ستایش
تو را میسپارم به همان خدایی که وجودم را به او سپردم... هم او که میدانم تنهایت نمیگذارد حتی اگر "من" یا کسی دیگری بخواهیم تنهایت بگذاریم.تو را میسپارم به خاطرات شیرین تا دیگر هیچ گاه طعم تلخ جدایی را احساس نکنی... تو را میسپارم به آرزوهای قشنگ تا زندگیت پر شود از احساسی نیلوفرانه...تو را میسپارم به قلب دیگری که امیدوارم همواره برایت عاشقانه بتپد و بداند تو شایسته ی احساسی پاک هستی...تو را میسپارم به روزهای رفته تا روزهای نیامده را بی من سر کنی و من نیز تا هر دو بدانیم فعل رفتن ناخواسته صرف میشود...تو را میسپارم به خودت تا بدانی وجودت لایق با ارزش ترین هاست مواظب خودت باش... مواظب چشمانت که نمیخواهم بارانی باشد... مواظب قلبت که نمیخواهم بشکند...مواظب احساست که نمیخواهم پایمال شود...میدانم و میدانی که احساسمان چیست... اما دیگر برای هم بودن معنایی ندارد...تو را میسپارم به دل تنگی های ناگهانی که اگر دلت تنگ شد بدانی تو را به او سپردم تا گاهی از جانب من یادت کند...تو را میسپارم به تمام اشکها و لبخندها تا اگر اشکی از گونه ات چکید جز برای شادی و خوشحالی نباشد... تو را میسپارم به آفتاب تا روزهایت را به نام عشق روشن کند... میسپارمت به دامان مهتاب تا بدانی"ماه بالای سر تنهاییست" تو را میسپارم به قلبم که بعد از تو کسی را یاد نکرد... میسپارمت به دست فرداهای روشن تا در زندگیت جز خوبی و زیبایی نبینی...تو را میسپارم به عشق تا هیچ گاه قلب پاکت را تنها نگذارد.... دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, :: 22:30 :: نويسنده : ستایش
نبودنت........ نامردیت........ نه واسم سوال شد...... فقط یه بغض داره خفم میکنه...... چه جوری نگات کرد .....که منو تنها گذاشتی؟؟ دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, :: 22:9 :: نويسنده : ستایش
خدایا کمکم کن...نفسمه چه جوری فراموشش کنم دیگه این زندگی ارزش موندن نداره... کسی میتونه بهم بگه چرا باید اینجوری بشه... کاش عاشقت نمی شدم....دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, :: 21:48 :: نويسنده : ستایش
اگه بدونی که چقدر خط کشیدم رو احساسم که بهت بگم دیگه نفسم نیستی ولی همیشه از ته دل دوست داشتم وتو تموم زندگیم بودی...
تو که می گفتی همیشه پیشم میمونی دیدی چه زود رفتی،می خوای من بمیرم بعد تو بیای؟
فقط روزی نیای که واسه برگشت خیلی دیر شده باشه اینو بدون هرچی که بشه حتی اگه تموم دنیا رو بهم بدن،حتی اگه یه روزی بمیرمم تو قلبم هستی وبرای همیشه هم میمونی
توکه گفتی دلت برام تنگ شده مگه میشه دوسم نداشته باشی...
نذار غرورت خستت کنه منم خیلی بیشتر از تو دلم برات تنگ شده
نفسم برگرد که بی تو زندگی بهونه ای واسم نداره
راستی امروز یه نفرو دیدم که شبیه تو بود،به خدا راس میگم،یه دفه ای دلم هوای تورو کرد،نمی دونم چه جوریه که شبیه تو بود ولی کاری کرد به یاد روزای با هم بودنمون افتادم
دوست دام بدونی توی تموم عمری که باتو بودم هیچوقت دلم نمی خواست یه لحظه ناراحتیه تو رو ببینم چه از من چه از چیز دیگه ای هیچوقت... درک دوست داشتن خیلی سخته کاش یه روزی درک میکردی... دردمو با کی بگم... بیشتر از هر وقت دیگه دوریت عذابم میده
کاشکی بودی...وقتی که تورو داشته باشم دیگه از خدا هیچی نمی خوام ولی می سپرم به خدا چون اونه که هرچی خواست خودش باشه واسمون پیش میاره
به امید خودشه که الان زنده ام همین...بیخیال دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, :: 11:34 :: نويسنده : ستایش
دل بکن بزار عاشقت نشم من مسافرم دل بکن ازم اشکتو نریز پای من نمون هی قسم نده جون هردومون مجبورم نکن بگم دوست نداشتم مجبورم نکن که بگم تو رو نداشتم اینقدر عاشقی که اینو نمیبینی خیلی وقته رفتمو تنهات گذاشتم عشقمو نگو دستمو نگیر واسه موندنم بیخودی نمیر حیف تو برو قیدمو بزن پای من نمون رونکن به من پای من نمون رو نکن به من مجبورم نکن بگم دوست نداشتم مجبورم نکن که بگم تو رو نداشتم اینقدر عاشقی کردی و نمیبینی خیلی وقته رفتمو تنهات گذاشتم
دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, :: 11:34 :: نويسنده : ستایش
دل بکن بزار عاشقت نشم من مسافرم دل بکن ازم اشکتو نریز پای من نمون هی قسم نده جون هردومون مجبورم نکن بگم دوست نداشتم مجبورم نکن که بگم تو رو نداشتم اینقدر عاشقی که اینو نمیبینی خیلی وقته رفتمو تنهات گذاشتم عشقمو نگو دستمو نگیر واسه موندنم بیخودی نمیر حیف تو برو قیدمو بزن پای من نمون رونکن به من پای من نمون رو نکن به من مجبورم نکن بگم دوست نداشتم مجبورم نکن که بگم تو رو نداشتم اینقدر عاشقی کردی و نمیبینی خیلی وقته رفتمو تنهات گذاشتم چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, :: 21:29 :: نويسنده : ستایش
هر کی اومد تو زندگیم..میبردمش تا آسمون چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, :: 21:2 :: نويسنده : ستایش
برای تو می نويسم برای نگاه زیبایت برای شيرينی عشقی که در دلم هر لحظه بیشتر شعله می کشد قلبم را از دورنگی های روزگار پاک نمودم تا عشق پاک تو را در قلبم جاودانه کنم شور زندگی و امید را با بودنت حس می کنم حس زیبای تو را داشتن بی هيچ ترسی از دوری بی هيچ ترسی از انتظار تلخ عشق برای تو می نویسم تويی که قلبم را بی هيچ بهانه از آن خود نمودی برای تويی که دوستت دارم دوستت دارم یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, :: 23:17 :: نويسنده : ستایش
هر وقت دل تنگ ميشم پشت در قلبت هي در مي زنم ، پس هر وقت قلبت ميزنه بدون دلم برات تنگ شده یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, :: 23:11 :: نويسنده : ستایش
اگر رفتم تو یادم کن ... اگر مردم تو خاکم کن ... اگر ماندم به مهر خود شادم کن. یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, :: 23:9 :: نويسنده : ستایش
غرورت را به خاطر دل کسی بشکن ... ولی هیچ وقت دل کسی را که دوستش داری به خاطر غرورت نشکن جمعه 18 اسفند 1391برچسب:, :: 18:18 :: نويسنده : ستایش
وقتي دلتنگ شدي به ياد بيار کسي رو که خيلي دوستت داره وقتي نااميد شدي به ياد بيار کسي رو که تنها اميدش تويي وقتي پر از سکوت شدي به ياد بيار کسي رو که به صدات محتاجه وقتي دلت خواست از غصه بشکنه به ياد بيار کسي رو که توي دلت يه کلبه ساخته جمعه 18 اسفند 1391برچسب:, :: 18:16 :: نويسنده : ستایش
وقتي خدا بهت ميگه " باشه" چيزي رو که مي خواي بهت ميده.. .وقتي ميگه "صبر کن" يعني چيزه بهتري بهت ميده . . وقتي ميگه " نه ! " داره بهترينو برات آماده ميکنه
موضوعات آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان |
|||
|